- نویسنده:حسین ملکی
- تاریخ:دوشنبه 89/9/1
در مورد فیلم ملک سلیمان با پرسشها و مسائلی مواجهیم که جریان جدیدی را نه تنها در سینمای ایران بلکه در باورهای فرهنگی- دینی ایران اسلامی رقم میزند؛ باورهایی که میتواند در تحولات آتی منطقهای و جهانی نقش مهمی ایفا نماید.
نگاه آخرالزمانی به آموزهها و اعتقادات فرقههای رازآلود و کابالایی که با محتوای شیطانپرستی و در قالب انجمنهای مخفی فراماسونری فعالیت دارند، نشاندهنده ادعاهای پیچیدهای درباره حوادث و شرایط آخرالزمان است که به ظهور منجی موعود آن فرقهها منجر میشود. این منجی که عنوان لوسیفر(ابلیس) جزء قویترین آنهاست با مفهوم دجال در اسلام قرابت معناداری دارد. نویسنده گزارش حاضر با نگاه فرقهشناسی به برخی مفاهیم مطرح شده در فیلم ملک سلیمان پرداخته؛ سپس سعی در واکاوی قرابت این مفاهیم با مدعیات جریانهای فرقهای و ماسونی داشته و به بعضی از نقاط افتراق و اشتراک این مفاهیم در نگاه مهدویت و آخرالزمان در اسلام و به ویژه تشیع اشاره داشته است. محتویات این سطور لزوماً نظر «مشرق» نیست.
پروژه آخرالزمانی ملک سلیمان
ملک سلیمان به کارگردانی شهریار بحرانی با تبلیغات پرهزینه، گسترده و موفق و پس از ملاحظات گوناگون سرانجام بر روی پرده نقرهای در برابر چشم و قضاوت مخاطبان از طیفهای مختلف قرار گرفت. موسیقی پرهزینه و جلوههای تصویری نادیده در سینمای ایران و البته نه چندان موفق، نتوانسته بود ضعف فیلمنامه و کارگردانی فیلم را پوشش دهد، به طوری که حتی اشتباهات مدیریت صحنه نیز برای مخاطب عام قابل تشخیص بود. به عنوان مثال برخی پرسوناژهای درجه دوم داستانی هم در اورشلیم حضور داشتند و هم در اریحا و یا برخی افراد از طیف علمای یهود هم در معبد سلیمان با او به نزاع و مخالفت میپرداختند و هم در سکانسهای بعدی از فرستاده او در دیگر شهرها استقبال میکردند. البته اینگونه نقصها و شتابزدگیهای داستانی شاید در نسخه سریال ملک سلیمان(ع) که با آرامش بیشتری قصه را پیش میبرد وجود نداشته باشد. اما فراتر از اینگونه مسائل و اظهار نظرها که درباره هر اثر سینمایی کم و بیش وجود دارد، در مورد فیلم ملک سلیمان با پرسشها و مسائلی مواجهیم که جریان جدیدی را نه تنها در سینمای ایران بلکه در باورهای فرهنگی- دینی ایران اسلامی رقم میزند؛ باورهایی که میتواند در تحولات آتی منطقهای و جهانی نقش مهمی ایفا نماید. از این رو واکاوی و مداقه در باورهای منضم در این فیلم سینمایی اهمیتی مضاعف دارد.
فیلم یک رویکرد تاریخی و یک رویکرد آخرالزمانی دارد. به عبارت دیگر در بستر روایتی تاریخی از داستان پیامبری به نام سلیمان و حوادث زمان او، تصویری از حکومت پایانی و ویژگیهای حوادث آخرالزمان نیز ارائه میشود. غالباً یک فیلم تاریخی آن هم از زمره آنچه به تاریخ انبیاء مربوط میشود با هدف خاص و ایدهپردازی معینی طرح میشود. ایده اولیه به پشتوانهی پژوهشیِ گستردهای نیاز دارد. در مرحله بعد در صورت انجام پژوهشی شایسته، لازم است این پژوهش به قصه و قصه به فیلمنامه تبدیل شود. فیلمنامه نیز در مرحله کارگردانی به محصول نهایی ارتقاء مییابد. سینمایی ملک سلیمان هم در مرحله ایدهپردازی، هم مرحله پژوهشهای قرآنی و تاریخی و هم در مرحله نگارش فیلمنامه و هم در مرحله کارگردانی با پرسشها یا کاستیهایی روبروست. ولی در اینجا آنچه مدنظر است توجه به ایده تاریخی و آخرالزمانی داستان و پژوهشهای انجام شده برای به ثمر رساندن این دو ایده اصلی در پروژه ملک سلیمان است.
رابطه شیطان و نسل بشر، تقابل ساحران و پیامبران، شیطانپرستی و ویژگیهای شیطانپرستان، رابطه قوم بنیاسرائیل با شیطانپرستی، حکومت جهانی حضرت حجت(عج) در آیینه ملک سلیمان نبی(ع)، فتنه اجنه در زمان ملک سلیمان و نبرد سلیمان نبی علیه اجنه و شیاطین، ورود و خروج اجنه به دنیای انسانها، فتنه اجنه و شیاطین در آخرالزمان، نزدیک شدن عوالم مختلف به یکدیگر، غلیظ و خشن شدن عالم اجنه و آمیزش میان عالم شیاطین و عالم انسانها، تقابل علمای دینیِ سنتی با پیامبر جدید و در نهایت مسأله ولایت پذیری از پیامبران الهی و نائبانشان، از جمله مسائل کلامی، اعتقادی و تاریخی هستند که سینمایی ملک سلیمان به قضاوت درباره آنها پرداخته و دیدگاه مختار خود را به بیننده عرضه میکند. برغم اینکه دستانداراکان این فیلم پژوهشهای گستردهای را پشتوانه مضمون آن دانستهاند اما تا کنون از سوی آنها پاسخی به پرسشهای مطرح شده درباره ادله برخی مضامین فیلم، داده نشده است.
همراهی با روایت فرقههای پیشامسیحی از شیطان
صحنههای ابتدایی فیلم با تصاویری بازسازی شده از کهکشانهای بیکران و عبارتهایی که ترجمه برخی آیات قرآن درباره سوگند شیطان مبنی بر دشمنی با بشر است آغاز میشود. هرچند ابتدا مضامین و عبارتهای قرآنی با زیرصدای عربی به گوش میرسد ولی در آخرین بخش عبارت خوانده شده این جمله به آیات الهی وصله شده است: « ... و آنگاه که بتواند نسل آدم را ریشه کن کند» نکته حائز اهمیت این است که این مضمون در هیچ آیه یا روایتی مورد اشاره قرار نگرفت است. به عبارت دیگر آنچه در آموزههای شیعی درخصوص خطر دشمنی شیطان به چشم میخورد به معنای توانمندی و قصد او برای نابودی نسل بشر نیست بلکه تلاش دارد ارتباط وی را با خالق و خداوند خویش مخدوش سازد. به نظر میرسد فیلم ملک سلیمان در پی اهداف خاصی که چندان ظاهر نیست، سعی دارد با ارائه ترجمه نادرست از عبارت «لاحتنکن ذریته الا قلیلا» دشمنی شیطان با جسم آدمی و حضور ذریه او بر زمین را به یک باور شیعی مبدل سازد.
مسأله معنای دشمنی شیطان با بشر مسأله بسیار حائز اهمیتی است که چگونگی فهم آن میتواند دیگر باورهای انسان و وجوه مختلف زندگی روزمره و معنوی وی را رقم بزند. جالب اینکه در فرقههای نوظهور وابسته به میراث مسیحی و یا پیشامسیحی در غرب دقیقاً چنین تفسیری از نحوه دشمنی شیطان با بشر ارائه میشود که نمونههای آن در فیلمهای سینمایی دو دهه اخیر به شکل بارزی قابل مشاهده است؛ فیلمهایی همچون پایان روزگار که فیلم ملک سلیمان حتی برخی از دیالوگهای خود را از آن الهام گرفته، به روشنی چنین تصویری از دشمنی شیطان با انسان به تصویر میکشند. در میراث فرقهای مغرب زمین در دهههای اخیر شیطان موجودی قدرتمند است که پس از یک هزاره به زمین بازگشته تا به جای انسان بر زمین حکومت کند و لذا انسان مانع اوست، پس دست به ریشه کن نمودن نسل بشر دراز میکند، جز کسانی که با او پیمان ببندند.
در این فیلم به نحو بارزی عنوان «دشمن خونخوار» برای شیاطین و اجنه نسبت به نسل بشر مورد استفاده قرار میگیرد. سازندگان فیلم با این پرسش بنیادین مواجه هستند که بر مبنای کدام استناد وحیانی یا روایی و یا عقلانی شیطان را دشمنی خونریز که قصد نسلکشی انسان را دارد معرفی میکنند؟ یکی از فرستادگان سلیمان در میان مردم اعلام میکند: « ...تا بحال آنها (شیاطین و اجنه) میتوانستند انسانها را وسوسه کنند اما از این پس بر ما مستقیماً اثر میگذارند...» معنای این عبارت آن است که از نظر نویسندهی فیلمنامه اثرِ مستقیم اجنه که معنای آن لابد همان روانیشدن انسانها در صحنههای فیلم است از آیه «فبعزتک اغوینهم اجمعین» که به صراحت و با تأکید دشمنی همراه با سوگند شیطان را اغوای نسل بشر و وسوسه همیشگی آنها است مهمتر میداند. آیا سازندگان ملک سلیمان وسوسه و اغوای شیطان را اثر مستقیم او نمیدانند؟ آیا میتوان از عبارت اثر مستقیم در این بخش فیلمنامه معنایی غیر از اثر گذاشتن بر جسم انسان را فهمید؟ چرا به نظر نویسندهی فیلمنامه اثر شیطان بر جسم انسان از اثر او بر روح و جان وی در قالب وسوسه و اغوا، مهمتر است؟ چرا نویسنده یکی را اثر مستقیم میداند و دیگری را که اتفاقاً در قرآن مورد تأکید بیشتر است، اثر مستقیم نمیداند؟
همراهی با تبلیغات طریقتهای نوظهورفرقهای
مسأله مهم دیگری که ملک سلیمان به آن پرداخته است قدرت فرقههای رازآمیزگرا یا چیزی است که اکنون در میان غربیها به occultism شهرت دارد. جادوگری به نام «آرا» علمای یهود را در رویارویی با حضرت سلیمان یاری میکند؛ او با شیاطین ارتباط دارد و از آنها نیرو و انرژی دریافت میکند؛ همچنین بر طلسمهای قدرتمندی علم دارد که کارکرد بینقص آنها در برابر چشمان مخاطب قرار میگیرد. سحر علمی مورد تأیید قرآن کریم و روایات ائمه معصومین است. هرچند کم و کیف تصویرپردازی جادوگر آرا و قدرت شگرف او محل خدشه است ولی این مشکلات و خیالپردازیهای سینمایی چندان به اصل داستان خدشه وارد نمیسازد؛ پرسش اساسی اینجاست که چرا اکنون در چنین شرایطی که فرقههای رازآمیزگرا با کتابها، فیلمها، نشریات، انجمنهای اجتماعی و سازماندهی فراگیر قصد معرفی طریقت خود و قدرتهای فراطبیعی آن را دارند، ضرورت دارد چنین تصویر قدرتمندی از آرا ارائه شود و مخاطب را نسبت به درستی ادعاهای مطرح شده در آثار فرقهگرایان رازآمیزگرا به سوی تأیید و قبول پیش ببرد؟ آیا نمیشد ارتباط داستان سلیمان با عالم اجنه و شیاطین را به همان فتنه فراگیر محدود ساخت و حمله جادوگر پیر به خاندان پیامبری و مناسک ارتباط وی با موجودات شیطانی را به تصویر نکشید؟ در اینجا سخن بر این نیست که چنین توانمندیها و فرقههایی وجود دارد یا خیر. بلکه مسأله این است اکنون که موج معرفی این فرقهها و قابلیتهایشان در مناطق مختلف جهان از جمله ایران مدیریت میشود چرا باید مراسمی را به تصویر کشید که تأیید قدرت و صداقت مدعیان فرقههای نوظهور است؟
اگر کسی ماجرای قطع انگشتان دختر محکوم به دزدی یکی از صحابه را توسط رسول اکرم(ص) و یا سنگسار بسیاری از گناهکاران دوران حضرت را با تفصیل بسیار به تصویر بکشد و سکانسهای اصلی فیلماش را با جزئیات فراوان به آنها اختصاص دهد، خلاف روایات تاریخی و حقایق صدر اسلام چیزی نگفته است ولی بیشک از سوی همگان به همراهی با کانونهای بیگانه برای ارائه چهرهای کریه و ضدانسانی از شریعت اسلام محکوم خواهد شد. تردیدی نیست ملاحظه شرایط و مختصات فرهنگی هر برهه در ارائه میراث گرانبهای پیامبران، یک اصل مسلم است؛ اما سوال اینجاست که چرا در ساخت بزرگترین پروژه سینمایی جمهوری اسلامی بدان توجهی نشده است.
همراهی با رسانههای صهیونیستی در اثبات موقعیت معبد سلیمان
محققان بسیاری در حوزه یهودشناسی و تاریخ ادیان نه تنها در وجود معبدی در موقعیت جغرافیایی مسجدالاقصی متعلق به سلیمان نبی خدشه وارد ساختهاند بلکه اساساً ساخته شدن چنین معبدی را توسط این پیامبر الهی در بیتالمقدس محل تأمل میدانند. این در حالی است که رسانههای صهیونیستی نه تنها بر صحت این مدعا اصرار فراوان دارند بلکه نقشهها و طرحهای مربوط به معبدسلیمان در دورههای گذشته تاریخی را به طور گسترده منتشر کردهاند. مجموعه این طرح ها بگونهای است که محل استقرار معبد سلیمان را جایی نشان میدهد که در حال حاضر مسجدالاقصی در آن قرار دارد. در فیلم ملک سلیمان صخره مقدس و محل عروج پیامبر اسلام به شکل تخته سنگی در محوطه جلوی اریکه سلیمان به تصویر کشیده شده است. محل استقرار تخت سلیمان و فاصله آن با صخره مقدس (که اکنون در اورشلیم یک اثر تاریخی مذهبی تردیدناپذیر است) به شکلی است که دقیقا در محل مسجدالاقصی قرار میگیرد. به عبارت دیگر از این پس صهیونیستهایی که با ادعای تعلق زمین مسجدالاقصی به معبد سلیمان خواهان تخریب این مسجد هستند میتوانند برای اثبات ادعاهای خود به بزرگترین محصول سینمایی جمهوری اسلامی یعنی ملک سلیمان استناد کنند! آیا کمی توجه به شرایط حال حاضر و حساسیتهای موجود در خصوص این مطلب در مراحل ساخت فیلم ممکن نبود؟ اساساً چه سند و یا چه ضرورتی برای به تصویر کشیدن محل پادشاهی سلیمان نبی در کنار صخره مقدس و محل عروج پیامبر اسلام(ص) وجود داشته است؟ بیشک سازندگان این اثر باید پاسخی قابل قبول برای افکار عمومی و مخاطبان خود داشته باشند.
ظهور شیاطین و اجنه در آخرالزمان پیشگویی کیست؟
ملک سلیمان بیش از آنکه فیلمی تاریخی مربوط به یکی از پیامبران الهی باشد، یک فیلم آخرالزمانی است که سعی دارد مخاطب خود را با برخی مفاهیم خاص که از نظر فیلم برای درک شرایط آخرالزمانی ضروری است، آشنا سازد. مهمترین ویژگی که فیلم برای آخرالزمان توصیف میکند بازگشت دوباره شیطان و تلاش او برای نسلکشی دوباره همانند آن چیزی است که در زمان سلیمان دیده میشود. به عبارت دقیقتر سازندگان فیلم سعی دارند شرایط برقراری حکومت پایانی «مهدی موعود» را در آیینه ملک سلیمان به مخاطبان خود معرفی کنند. سلیمان پس از فراخواندن بزرگان قبایل به اورشلیم به آنها اعلام میکند:
«از او (خداوند) درخواست نمودم ملکم را رفعت دهد... یعنی بهشتی ایجاد کند همانند بهشت پایان دنیا که سراسر نعمت است و کمال و تعالی انسانی... برای رسیدن به آن باید از فتنههایی مخوف عبور کرد... فتنه اجنه و شیاطین».
سلیمان با مشابه دانستن ملک پایان دنیا و ملک خویش لازمه برقراری چنین ملکی را عبور از فتنه مخوف اجنه و شیاطین معرفی میکند. جالب این است که در آنچه تحت عنوان تحقیقات در وبگاه رسمی فیلم قابل دسترس است جز در خصوص مسائل غیراخلافی همچون وجود اجنه و یا تمثل و تجسد آنها به صورت جسمانی، هیچ مطلبی یافت نمیشود که پاسخی به ابهامات مربوط به مسائل کلامی و اعتقادی موجود در فیلم باشد. اکنون پرسش اینجاست که بازگشت شیاطین و اجنه به صورت سامان یافته و جمعی و ورودشان به زندگی جسمانی انسانها پیش از حکومت جهانی حضرت ولی عصر(عج)، به استناد کدام آیه یا روایت به عنوان یک اعتقاد شیعی به ذهن مخاطبان فیلم القاء میشود؟
چنین اعتقادی که اساساً خط اصلی داستان فیلم را شکل میدهد بیشک نمیتواند صرفاً با استناد به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله که «دخان» را به عنوان یکی از نشانههای قیامت معرفی میکند و منظور از آن را دودی فراگیر در آسمان بیان میکند که سبب ذکام مومن و مستی کافران میشود. اجنه در زمان حضرت رسول(ص) برای مردمان و مخاطبان ایشان بسیار مأنوستر از زمان ما بودند و اگر منظور حضرت از دخان، اجنه و شیاطین بود مانعی برای بیان آن وجود نداشت؛ در حالی که حضرت اساساً توضیحی را بیان میفرمایند که ارتباطی به اجنه و ویژگیهای آنها ندارد. حال سوال اینجاست که منبع سازندگان فیلم ملک سلیمان برای ارائه چنین تصویری از آخرالزمان چیست؟ این پرسش زمانی اهمیت بیشتری مییابد که بدانیم بسیاری از فرقههای پیشامسیحی با میراث جادوئی و کابالا در دهههای گذشته و بویژه سالهای اخیر دقیقاً چنین توصیفی از پایان دوران ارائه میدهند. برای اولین بار انجمنهای مخفی و کانونهای روشنگری فرقهای از چنین آرایش در آخرالزمان سخن گفتند.
چرا سینمای ایران باید فیلمی بسازد که بر پایه آموزههای فرقهای آن سوی مرز، مردم را مهیای حوادث پایانی میکند؟ آلایستر کرولی در دوره جدید اولین کسی بود که ادعا کرد در مناسک شبه عبادی فرقه خود توانسته است موجودات دنیای دیگر را ببیند و با آنها سخن بگوید. بر اساس آموزههای فرقههایی که وامدار کتاب قانون او هستند، با تقویت مراکز انرژی روی نقاط خاصی از زمین (که به آموزههای گاما متکی است) و همچنین با بنای ساختمانها با هندسههای خاص و در مکانهای خاص که حکم چاکراهای زمین را دارد میتوان راه را برای ورود موجودات دنیای دیگر به دنیای انسانها باز کرد. این موجودات بستههای انرژی سرشاری هستند که میتوان آن را به خدمت گرفت و انرژی آن را دریافت کرد. در تعالیم این فرقهها آمده است که در پایان دنیا دروازههای تبادل انرژی با دنیای دیگر باز خواهد شد و نبرد انرژیها ( the battle of energies) به وقوع خواهد پیوست.
آیا باید بپذیریم که این تعالیم فرقهای حقایقی را درباره آخرالزمان بیان میکند و یا اینکه ترویج این آموزهها در محافل و انجمنهای اجتماعی، فیلمهای سینمایی، سریالهای تلویزیونی و کتابهای گوناگون با هدف خاصی انجام میشود؟ چرا باید بزرگترین محصول رسانهای ایران نیز همان مضمون را با رنگ و بو و واژگان اسلامی تکرار کند در حالی که هیچ دلیلی برای مستند ساختن آن به منابع ناب روایی و قرآنی وجود ندارد؟ آیا باید اندیشید که محصول بزرگ سینمای ایران بخشی از یک پروژه عظیمتر جهانی است؟ حتی در صورتی که اصرار بر این بود که بزرگترین محصول سینمای ایران نگاهی جهانی و آخرالزمانی داشته باشد، دستمایههای تأثیرگذارتری همچون داستان نرجس بانو و نیاکان مسیحی و رومی ایشان ایده مناسبتری بود. ولی ظاهراً اصرار بر داستان سلیمان نبی بخاطر ظرفیتهای موجود در ماجراهای این پیامبر الهی برای بیان مطالب مبهم و مشکوک فرقهای است که به برخی از آنها اشاره شد.
در بخش دوم و سوم این یادداشت ضمن بیان تفصیلیتر و مستندات مطالب فوق بخشهای دیگری از پروژه ملک سلیمان واکاوی خواهد شد.
< type="text/java">// $(document).ready(function () {
$(".DetailImage a").lightBox();
if ($.trim($(".atachFile").html()) != "") $(".atachFile").fadeIn("slow");
});
function ShowPlayer()
{
document.getElementById("imageTop").style.display = "none";
document.getElementById("player").style.display = "block";
}
]]>>